حــرفــــــــــــــ هایی با طعم تلخــــــــــــــ
مبهـوت یڪـ شـِڪـست ، مغلوب یڪـ اتِفاق خـُرده هایـَش را باد دارد میبـَرد و او فقـط خاطراتـَش را مُحڪـم بَغل گـِرفته بیـا آخرین شاهڪـارت را بیبین مـُجسمـﮧ اے ساخـتـﮧ اے بـﮧ نـامـ ِ مـَـــــــ ن ...!
شانهات را دیر آوردی سرم را باد برد
نظرات شما عزیزان:
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت، نیم دیگرم را باد برد
از غزلهایم فقط خاکستری مانده به جا
بیت های روشن و شعله ورم را باد برد
با همین نیمه همین معمولی ساده بساز
دیر کردی نیمهی عاشقترم را باد برد
بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد برد
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |